کد مطلب:163190 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

حق معیاری متشابه
شب سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا اباعبدالله

الحق اوسع الاشیاء فی التواصف. [1] .

الحق كله ثقیل، و قد یخففه الله علی اقوام طلبوا العاقبة فصبروا انفسهم، و وثقوا بصدق موعود الله لهم. [2] .

هدف با حق مشخص می شود.با این بینه، ابهام بینش و ارزش و روش برطرف می گردد.ولی داستان حق، خود داستان عجیبی است.حق در گفت وگو وسعت دارد و هر كس با این عنوان به كارهایش می پردازد.حتی ستمكاران برای خود بر اساس حقی كه می بینند اقدام می كنند و در خلیج و یا سومالی دست به كار می شوند.این حق بر اساس منافع توضیح می یابد همان طور كه می توان آن را بر اساس هوی و قرارداد هم توضیح داد.و می توان بر اساس اقدار و اندازه ها و مصالح و مفاسدی كه مستقل از درك انسان وجود دارند و واقعیت دارند آن را مشخص نمود.


اكنون این سؤال هست كه این چه معیاری است كه خود این گونه آشفته است و یا چگونه می توان تشابه این معیار را مرتفع كرد؟

در كلام علی علیه السلام در نهج البلاغه آمده بود كه؛ «انما سمیت الشبهة شبهة لانها تشبه الحق». [3] می فرماید: شبهه به این خاطر شبهه نامیده می شود كه شبیه حق است و این گونه مشابهت باعث می شود كه معیارهای تقلبی بر اساس هوی و منافع یا قراردادهای تحمیلی شكل بگیرند.حقوق در تحول خود از مبانی غریزی به طبیعی و به منافع مشترك و به قراردادها روی آورده، ولی این قراردادها و عهود هم مبنای محكمی نیست چون قراردادها بر اساس شرایط و پشتوانه ی قدرت و سلطه شكل می گیرند.چه بسا عادلانه و یا جهت دار و یا درست و مناسب نباشند.

باز در نهج البلاغه آمده كه اگر حق یك دست و صریح باشد و یا باطل مشخص و آشكار باشد فتنه شكل نمی گیرد.استیلاء و تسلط شیطان در لحظه ای است كه، «یوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان! فهنالك یتولی الشیطان علی اولیائه» [4] .

این مشابهت نقطه ی هجوم شیاطین و دستاویز سیاست بازهاست.از خوشایندها، از مقبولات، از چشم پركن ها، راه را می بندند و تو را گمراه می كنند.

امیرالمؤمنین علیه السلام به حارث می فرماید: «یا حارث انك لم تعرف الحق فتعرف من اتاه»، می فرماید: تو آدم ها را ملاك گرفته ای و از مجهول آغاز كرده ای.

داستان این است كه حارث می خواهد از نصرت علی كناره گیری كند و


همچون سعید بن مالك و عبدالله عمر بماند و می گوید تو خیال می كنی كه من اصحاب جمل را، قاریان قرآن و یاران رسول و ازواج او را بر ضلالت می دانم و این جاست كه علی علیه السلام می فرماید: حق را بشناس تا آدم ها را بشناسی و بدانی چه كسی از راه حق آمده است، و می گوید این دو نفر حتما گرفتارند، چون باید باطل را می كوبیدند و حق را یاری می كردند و در كناره گیری حتما گرفتار این دو گناه شده اند.

می بینید كه چگونه از راه رجال و آدم ها و از راه عافیت طلبی و امنیت و سلامت، شبیخون می زند و همان طور كه بشیر بن نعمان خطبه می خواند از اختلاف و خون ریزی و هجوم بر خلیفه ی مسلمین، شبهه را پیش می آورد و به فتنه ها و بدعت ها زمینه می دهد و همین شبهه و فتنه مانع از وفاء خواهد بود.

سعید بن عبدالله و عمر بن قرظة، كه در ظهر عاشورا در جلو تیرها ایستادند و بر زمین افتادند، در آخرین لحظه به حسین علیه السلام می گفتند: «اوفیت یا بن رسول الله؟ فقال نعم انت أمامی فی الجنة»، [5] تو در بهشت هم جلودار من خواهی بود.



[1] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خطبه ي 216، قسمت 1.

[2] نهج البلاغه ي صبحي صالح، كتاب 53، قسمت 107، و كلمات قصار، 376.

[3] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خطبه ي 38.

[4] نهج البلاغه ي صبحي صالح، خطبه ي 50.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 22.